این چنین سنگدلی بی حق و بی حرمت جفت
شاه مسعود مبیناد و میفتاد ز راه.
منوچهری.
و دلم از جهت وی مشغول بود فارغ شد که بدست این بیحرمتان نیفتاد. ( تاریخ بیهقی ).سوی خردمند بصد بدره زر
جاهل بی قیمت و بی حرمت است.
ناصرخسرو.
من بدیشان شکرم جاهل بی حرمت راکه خران را حکماباز بشیران شکرند.
ناصرخسرو.