بی تناسب

/bitanAsob/

مترادف بی تناسب: بی قواره، بی مورد، ناجور، ناهمگن ، ناسازگار، ناهماهنگ

متضاد بی تناسب: متناسب

معنی انگلیسی:
disproportional, proportionless, incongruous, disproportionate, graceless, grotesque

مترادف ها

antic (صفت)
غریب و عجیب، بی تناسب

grotesque (صفت)
مضحک، غریب و عجیب، بی تناسب، تناقض دار

disproportionate (صفت)
بی تناسب

asymmetrical (صفت)
بی تناسب، نامتقارن، غیر متقارن، بی قرینه

asymmetric (صفت)
بی تناسب، نامتقارن، غیر متقارن، نامتوازن، بی قرینه

incommensurate (صفت)
بی تناسب، نا مناسب، نارسا

baroque (صفت)
بی تناسب

فارسی به عربی

باروکی , غیر متکافیء , غیر متماثل , مشوه , مضحک

پیشنهاد کاربران

ill - matched
بی اندام ؛ ناآراسته و نامتناسب و بدشکل. ( ناظم الاطباء ) . بی تناسب و ناهموار :
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست.
حافظ ( از انجمن آرا ) .

بپرس