بی تربیت


مترادف بی تربیت: بی ادب، بی پرنسیپ، بی دیسیپلین، بی فرهنگ، بی نزاکت، عامی، گستاخ، نامودب

متضاد بی تربیت: باتربیت، مودب

برابر پارسی: بی ادب، نازپرورده

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه تربیت ندارد نافرهیخته بی ادب .

فرهنگ عمید

۱. بی ادب.
۲. کسی که تعلیم و تربیت ندیده.

واژه نامه بختیاریکا

قرت

جدول کلمات

بیادب

مترادف ها

gross (صفت)
زشت، درشت، بزرگ، انبوه، وحشی، بی تربیت، ستبر، زمخت، شرم اور

randy (صفت)
زبان دراز، سرکش، بی تربیت، خشن، شهوانی، افسار گیسخته، گدای سمج و بی ادب

barbarous (صفت)
بیگانه، وحشی، غیر مصطلح، بی تربیت

impolite (صفت)
بی ادب، بی تربیت، خشن، زمخت، غیر متمدن

uncivil (صفت)
وحشی، بی ادب، بی تربیت، بی تمدن

bearish (صفت)
بی تربیت، مثل خرس، نکره، خشن، خرس وار

churlish (صفت)
بی تربیت، خشن، زمخت، خشن و رذل

caddish (صفت)
پست، بی تربیت، خشن، اوباش صفت

chuffy (صفت)
ترشرو، بی تربیت، چاق و چله، کوتوله و چاق

half-bred (صفت)
بی تربیت

underbred (صفت)
بی تربیت، نا اصل، از نژاد غیر اصیل

ill-bred (صفت)
بی ادب، بی تربیت، غیر متمدن، بد تربیت شده

ill-mannered (صفت)
بد خو، بی ادب، بی تربیت، بد روش

lowbred (صفت)
پست، بی تربیت

فارسی به عربی

متوقع للانخفاض , مجموع اجمالی , وقح

پیشنهاد کاربران

بپرس