بی تحمل


مترادف بی تحمل: شتاب زده، عجول، معجل، ناشکیب، ناصبور

متضاد بی تحمل: صبور، شکیبا

معنی انگلیسی:
impatient

پیشنهاد کاربران

بی ظرف. [ ظَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ظرف ) بدون ظرف خالص. بار بدون باردان. ظرف دررفته. || آنکه تحمل و گنجایش ندارد. ( ناظم الاطباء ) . کم حوصله. رجوع به ظرف شود.
بی مدارا ؛ ناشکیب. بی تحمل. با قلق و اضطراب. بی قرار. نابردبار. بی آرام :
چو رازت به شهر آشکارا شود
دل بخردت بی مدارا شود.
فردوسی.
چو زو این کژی آشکارا شود
به ناچار دل بی مدارا شود.
فردوسی.
کسی که زود رنج است و زود واکنش نشان می دهد.
تنک صبر. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ص َ ] ( ص مرکب ) کم صبر و بی تحمل. ( ناظم الاطباء ) . تنک حوصله.
در زبان ترکی " قارین قورساق سیز " یعنی بی تحمل ، بی جنبه
قارین قورساقی یوخدو یعنی تحمل ندارد.

بپرس