بی تجربگی

/bitajrobegi/

مترادف بی تجربگی: خامی، ناآزمودگی، ناپختگی، ناشیگری

متضاد بی تجربگی: آزمودگی، خبرگی، کارکشتگی

معنی انگلیسی:
inexperience, without, callowness, crudeness, crudity, rawness

مترادف ها

inexperience (اسم)
خام دستی، خامی، بی تجربگی، نا ازمودگی

فارسی به عربی

انعدام الخبرة

پیشنهاد کاربران

ندانم کاری
ندانم کار. [ ن َ ن َ ] ( ص مرکب ) جاهل . بی تجربه . که صلاح کار خود نداند. که مجرب و آزموده نیست و به زیان خود بی تعمق اقدامی کند.
کارنادیدگی
خام کار
توجه نکردن

بپرس