بی تابی حضرت زینب در شب عاشورا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شب عاشورا وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) خبر شهادت برادرش امام حسین (علیه السّلام) را شنید شروع به بی تابی و آه و واویلا کرد. اما امام حسین (علیه السّلام) با سخنانش آن حضرت را آرام کردند و فرموند خواهر جان، پرهیزکاری پیشه کن و خود را به تسلای الهی تسلیت ده.
امام سجاد (علیه السّلام) می فرماید: در شبی که فردای آن، پدرم کشته شد، نشسته بودم و عمه ام زینب (سلام الله علیها) مشغول پرستاری از من بود. پدرم به خیمه ما داخل شد، در حالی که این اشعار را میخواند:یا دهر آف لک من خلیل••• کم لک بالاشراق والاصیلمن صاحب او طالب قتیل••• و الدهر لا یقنع بالبدیلوانما الامر الی الجلیل••• و کل حی سالک السَّبیلاف بر تو ای روزگار که چه بد رفیقی هستی، چه اندازه در هر صبح و شام یاران و طالبانت کشته می شوند؛ اما روزگار قانع نمی شود کسی را به جای دیگری بپذیرد. سرنوشت به دست خدای بزرگ است و هر شخصی زنده ای به این راه (مرگ) رهسپار.من مقصود او را دریافتم. بغض گلویم را گرفت، ولی از گریه خودداری کردم و فهمیدم بلا نازل گردیده است. اما عمه ام وقتی آنچه را که من شنیده بودم شنید، نتوانست خودداری کند. چون زنان دل نازک و بی تاب ترند. از جا پرید و در حالی که لباسش کشیده می شد و سر و رویش باز بود، (نزد آن حضرت رفت و) فریاد زد: واثکلاه (وای بر این مصیبت)، کاش مرگ من رسیده بود و زنده نبودم. گویی امروز مادرم فاطمه (سلام الله علیها)، پدرم علی (علیه السّلام) و برادرم حسن (علیه السّلام) را از دست می دهم.
← تسلای امام
۱. ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴.
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۷۲۱-۷۲۵. رده های این صفحه : تاریخ زندگانی امام حسین | حضرت زینب | رخدادهای شب عاشورا | مقتل پیشوایی | مقتل جامع سیدالشهداء | نهضت عاشورا

پیشنهاد کاربران

بپرس