بی تاب

/bitAb/

مترادف بی تاب: بی صبر، بی طاقت، بی قرار، سراسیمه، مضطرب، ناآرام، ناشکیب

متضاد بی تاب: آرام، شکیبا، صبور

معنی انگلیسی:
impatient, restless, agog, eager, frantic, fretful, itchy, resistless, impatient

لغت نامه دهخدا

بی تاب. ( ص مرکب ) بیقرار و بی طاقت. ( آنندراج ). آنکه آرام و قرار ندارد. بی قرار. بی طاقت. ( فرهنگ فارسی معین ). ناتوان و ضعیف و زبون و ناشکیبا و بی آرام. ( ناظم الاطباء ) :
بی رتبت تو گردون بیقدر چون زمین
با هیبت تو آتش بی تاب چون شرر.
مسعودسعد.
هم آخر کار کو بیتاب گردد
هم او هم کنگره پرتاب گردد.
نظامی.
جان کمست آن صورت بیتاب را
رو بجو آن گوهر کمیاب را.
مولوی ( مثنوی چ خاورص 23 ).
دلم بر شوخی مژگان بی تاب تو میلرزد
که روز و شب بزیر سایه تیغاند آن ابرو.
میرزا بیدل ( از آنندراج ).
- بی تاب شدن ؛ ضعیف و ناتوان و بی آرام شدن. ( ناظم الاطباء ).
- بی تاب و توان ؛ بی آرام و ناتوان.
- بی تاب و توان کردن ؛ ناتوان کردن. کم زور کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه آرام و قرار ندارد بیقرار بیطاقت .
بی قرار، بی طاقت، کسی که آرام وقرارندارد

فرهنگ عمید

بی قرار، بی طاقت، کسی که قرار و آرام ندارد.

دانشنامه عمومی

بی تاب (فیلم ۱۹۸۳). بی تاب ( Betaab ) یک فیلم هندی به کارگردانی راهول راول که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سانی دئول و آمریتا سینگ اشاره کرد.
این فیلم در ایران توسط مؤسسه پارسیان دوبله و پخش شده است.
عکس بی تاب (فیلم ۱۹۸۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

impatient (صفت)
بد اخلاق، مشتاق، بی تاب، بی حوصله، بی صبر، نا شکیبا

فارسی به عربی

نافذ الصبر

پیشنهاد کاربران

کلافه
نام بهترین آهنگ انگیزشی ایران از مهراد هیدن و اصل کار که الهام بخش و انگیزه بخش خیلیا شده: )

بپرس