بی بهره کردن


معنی انگلیسی:
bereave, debar, deprive, rob

مترادف ها

dispossess (فعل)
رها کردن، دور کردن، محروم کردن، بیرون کردن، بی بهره کردن، از تصرف محروم کردن، خلع ید کردن

deprive (فعل)
محروم کردن، بی بهره کردن، سلب کردن

divest (فعل)
محروم کردن، بی بهره کردن، عاری کردن

فارسی به عربی

اطرد

پیشنهاد کاربران

بپرس