بی بضاعتی


مترادف بی بضاعتی: بی برگی، بی پولی، بی سرمایگی، بی مایگی، بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، مسکنت

متضاد بی بضاعتی: دولتمندی، تمکن، غنا

فرهنگ فارسی

۱ - بی سرمایه بودن تهیدستی فقر . ۲ - کم سرمایگی کم مایه بودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس