بی برو برگرد


معنی انگلیسی:
direct, dead, fait accompli, cold

پیشنهاد کاربران

بدون استثنا، به طور حتمی، صد در صدی
بی گفت و گو
قطعی
بی حرف و حدیث
مو لای درزش نمی رود
doggedly
بی برو برگرد: [عامیانه، اصطلاح] بدون تردید، بی چون و چرا.

بپرس