بی اهمیت

/bi~ahammiyyat/

مترادف بی اهمیت: بی ارزش، بی قدر، غیرمهم ، پیش پاافتاده، عادی، مبتذل، معمولی

متضاد بی اهمیت: مهم

برابر پارسی: بی ارزش

معنی انگلیسی:
unimportant, dispensable, hairsplitting, immaterial, indifferent, nothing, null, footling, jerkwater, pipsqueak, potty

فرهنگ فارسی

( صفت ) بی قدر بی ارزش نامهم .

فرهنگ عمید

بی قدر، بی ارزش.

مترادف ها

immaterial (صفت)
مجرد، جزئی، غیر مادی، بی اهمیت، معنوی

trifling (صفت)
پوچ، بیهوده، بی ارزش، بی اهمیت، نا قابل

worthless (صفت)
بی ارزش، بی اهمیت، بی بها، ناچیز و بی قیمت

valueless (صفت)
بی ارزش، بی اهمیت، بی بها، بی قیمت

unmeaning (صفت)
پوچ، بی معنی، چرند، احمق، بی هوش، نامفهوم، بی عقل، بی اهمیت، کم عمق

negligible (صفت)
جزئی، ناچیز، بی اهمیت، قلیل، قابل فراموشی

inconsiderable (صفت)
عرضی، خرد، جزئی، ناچیز، بی اهمیت، نا قابل

unimportant (صفت)
بی اهمیت، غیر قابل ملاحظه، غیر مهم

inconsequential (صفت)
ناچیز، بی اهمیت، ناپی ایند

piddling (صفت)
جزئی، ناچیز، بی اهمیت

small-time (صفت)
ناچیز، بی اهمیت

two-bit (صفت)
بی اهمیت، جزیی، بارزش 25 سنت

weeny (صفت)
ریز، کوچک، بی اهمیت

فارسی به عربی

تافه , عدیم القیمة , غیر اساسی , غیر مهم , غیر هام

پیشنهاد کاربران

be not worth a fig
not amount to much/anything/a great deal etc =to not be important, valuable, or successful
بی ارزش، کم اهمیت بودن، غیر مهم

بپرس