بی اعتبار

/bi~e~tebAr/

مترادف بی اعتبار: بی ارزش، بی قدر، بی منزلت، پست، فرومایه، غیرقابل اعتماد، نااستوار، نادرست، ناراست، نامعتبر

متضاد بی اعتبار: معتبر

برابر پارسی: بی ارج، بی ارزش، خوار

معنی انگلیسی:
unreliable, uncreditable, creditless, disreputable, invalid, inadmissible, untrustworthy, void, null

مترادف ها

bad (صفت)
زشت، بد اخلاق، فاسد، مضر، بد، سرهم بند، خراب، نامساعد، شوم، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، ناصحیح، زیان اور، بد خو، مهمل

void (صفت)
پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاری از

invalid (صفت)
پوچ، ناتوان، بی اعتبار، علیل، باطل، نامعتبر

insecure (صفت)
سست، بی اعتبار، نا معین، غیر قطعی، ناامن، متزلزل، غیر مطمئن، غیرمحفوظ، بدون ایمنی

فارسی به عربی

سیی , عاجز , غیر آمن , فراغ

پیشنهاد کاربران

هر کسی می تواند من را بی إعتبار جلوه کند؛ ( یا حتی توهماً وتخیلاً و کُلّاً از وجود حذفم کند )
أمّا حقائق را؛ هیچ کس، هیچ وقت!
"من صارع الحق صرعه"
درافتادن با راست:
هر کی با حقیقت در بیفته؛ هم آبروش میرود، هم از بین میرود!
من نظر الی نور الحق عُمیَ
. . .
بی وقر. [ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی وقر ) بی اعتبار و بی تمکین. ( آنندراج ) . بی اعتبار. ( ناظم الاطباء ) . || سبک. جلف. ( ناظم الاطباء ) . بی وقار. و رجوع به وقر شود.
بی اعتبار

بپرس