بی استعداد

/bi~este~dAd/

مترادف بی استعداد: بی قوت، نامستعد

متضاد بی استعداد: مستعد، بااستعداد

برابر پارسی: بی هوش

معنی انگلیسی:
untalented

مترادف ها

unintelligent (صفت)
کودن، بی هوش، بی استعداد

inapt (صفت)
بی مهارت، نا شایسته، نا مناسب، بی جا، بی استعداد

پیشنهاد کاربران

بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی طبع ) فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه :
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم.
سعدی.
رجوع به طبع شود.
سخت مغز. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ) کندذهن . بی استعداد : چو روسان سختی کش سخت مغزفریبی بخوردند از اینگونه نغز. نظامی .
کودن، خرفت، ناگیرا

بپرس