بی ادبی

/bi~adabi/

مترادف بی ادبی: بی انضباطی، بی تربیتی، بی فرهنگی، نافرهیختگی، پررویی، جسارت، دریدگی، گستاخی، وقاحت، نااهلی، ناخلفی، نامردمی

متضاد بی ادبی: فرهیختگی، آداب دانی

برابر پارسی: بیفرهنگی

معنی انگلیسی:
impoliteness, barbarity, brusqueness, caddishness, coarseness, contumely, curtness, discourtesy, gracelessness, grossness, incivility, indelicacy, rudeness, surliness

فرهنگ فارسی

عمل و کیفیت بی ادب

مترادف ها

lowliness (اسم)
سرافکندگی، فروتنی، بی ادبی

irreverence (اسم)
بی حرمتی، هتک حرمت، بی ادبی، عدم احترام

discourtesy (اسم)
تندی، خرق، خشونت، بی ادبی، بی نزاکتی، بی تربیتی، عدم نزاکت

پیشنهاد کاربران

نمیدانم:
بی سوادی منجر به بی ادبی هست،
یابی أدبی منجر به بی سوادی؟؟؟
انگار دورو یک سکّه هست.
امّا آنچه مُسلّمه:
دفع ورفع بی أدبی درأولویّت هست نه محو بی سوادی!
سوء ادب ؛ بی ادبی.
بی احترامی به دیگران
بد خو
rude, impolite

بپرس