بگیر

/begir/

لغت نامه دهخدا

بگیر. [ ب ُ ] ( اِ ) بگیز. بکیر. فلوس. خیار شنبر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بکیر شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) فلوس

پیشنهاد کاربران

بگیر. بدار.
در گویش شهرستان بهاباد یکی از کاربردهای کلمه بدار در تعارف کردن هنگام پذیرایی است.
دخترم، ظرف میوه را بدار ( دخترم، میوه بگیر )
تعارف خشک و تعارف خشک و خالی یعنی تعارف الکی، تعارفی که عموماً فرد از گرفتن و قبول آن امتناع می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

تعارف خُشک و خالی[لغت نامه دهخدا، زیر مجموعه کلمه خشک و خالی] ؛ تعارف بدون صمیمیت.

بَگ یَر در زبان لکی یعنی: ۱. برادر اعم از پدری یا مادری
شُوم َژ دَر فرزند ژَ دامان
اِ کواَ مارِم بَگ یَر ژَ بواآن
شخصی در زمان حاکمان ظالم شوهر و برادر و پسرش محکوم به اعدام شد و گفتند به درخواست زن برای دادخواهی یک نفر آزاد می شود و زن برادرش رو انتخاب می کند و پادشاه دلیل زن رو پرسش می کند و معنی شعر که می گوید شوهرم بمیره دوباره شوهر می کنم و دوباره پسر میارم اما پدر مادرم درقید حیات نیستن که دوباره برادری مثل این نصیب من بشه و پادشاه با این قضاوت زن هر سه رو آزاد می کنه
...
[مشاهده متن کامل]

Here you go
this is the object you asked me to give you
"Would you please pass the sugar?" "Here you go. "
بگیر با همون Catch
خرا
بِگیر. بسون.
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بگیر به معنای بخر/bekhar /و تحویل بگیر از کلمه ی بِسون یا بِسّون/besun or bessun/ استفاده می شود.
بِسون در اصل بستون ( بستان ) بوده است.
داری میری دَر ( بیرون ) ، تخم مرغم بسون.
تخم مرغ اِسوندی؟/essundi/
بله، اِسوندَم. /essundam/

بپرس