بگومگو یا بگونگو کردن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> بگومگو / بگونگو کردن
بحث تند / دعوای لفظی کردن
مثال:
- به خاطر تو با یارو بگومگویم شد.
- من وقت و حوصله ی بگونگو کردن را ندارم. همین است که هست، می خواهی بخواه نمی خواهی به سلامت !

پیشنهاد کاربران

بپرس