بگماز کردن. [ ب ِ / ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )مجلس شراب داشتن. ( از برهان ). مجلس شراب داشتن و مهمانی نمودن. ( ناظم الاطباء ). بزم شراب داشتن. ( از رشیدی ). کنایه از مجلس شراب داشتن. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ). ضیافت دادن. مهمانی کردن. می گساردن : یکی بزم سام آنگهی ساز کرد سه روز اندران بزم بگماز کرد.
فردوسی ( از جهانگیری ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- مجلس شراب داشتن .۲- مهمانی کردن ضیافت دادن .
فرهنگ معین
( ~. کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - مجلس شراب داشتن . ۲ - مهمانی دادن .