بگم
لغت نامه دهخدا
بگم. [ ب ِ گ ُ ] ( ترکی ، اِ ) مخفف بیگم. ( آنندراج ). ملکه. || مادر ملکه. || زن نجیب و خاتون محترم. ( ناظم الاطباء ).
بگم. [ ب َ گ ُ ]( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بحرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
بَگُم
(یا: بیگُم) واژه ای ترکی به معنی مادر، زن نجیب و منسوب به خانواده ای اصیل، لقب زنان درباری در دوران صفویه و قاجاریه. در دورۀ فرمانروایی سلاطین مغول در هند، این لقب به مادران، خواهران و بیوۀ حکمرانان داده می شد. بسیاری از زنان درباری و منسوب به خاندان فرمانروایان مغول در هند نیز لقب بیگم داشته اند. امروزه در پاکستان، برخی از زنان شوهردار این عنوان را به جای واژه خانم به کار می برند. در ترکیه نیز این لقب همچون اسم به کار می رود.
(یا: بیگُم) واژه ای ترکی به معنی مادر، زن نجیب و منسوب به خانواده ای اصیل، لقب زنان درباری در دوران صفویه و قاجاریه. در دورۀ فرمانروایی سلاطین مغول در هند، این لقب به مادران، خواهران و بیوۀ حکمرانان داده می شد. بسیاری از زنان درباری و منسوب به خاندان فرمانروایان مغول در هند نیز لقب بیگم داشته اند. امروزه در پاکستان، برخی از زنان شوهردار این عنوان را به جای واژه خانم به کار می برند. در ترکیه نیز این لقب همچون اسم به کار می رود.
wikijoo: بگم
پیشنهاد کاربران
ما وقتی بخوایم بگیم یه نفر خیلی زشت لباس می پوشه و خزه میگیم طرف بیگم هست
فک میکنم کلمه زیر درست باشه
Talking
نام دختر در زبان لری بختیاری
بگم
Bagom
بگم
در زبان لری بختیاری به معنی
بگویم
Be gom
بگویم