بِگِرای - فعل امر از مصدر گِراییدن
حمله وَر شو، یورش ببر، بِتاز، حرکت کن، گرایش کن
مانند قصیده دماوندیه دوم ملک الشعرای بهار:
بِگِرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شَرزه شیر اَرغَند
همچو اژدهای کُشنده ( سمّی ) بِتاز / مانند شیر زورمند، فریاد قهرآلودی ( خشمگین یا غُرّنده ای ) بزن!
حمله وَر شو، یورش ببر، بِتاز، حرکت کن، گرایش کن
مانند قصیده دماوندیه دوم ملک الشعرای بهار:
بِگِرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شَرزه شیر اَرغَند
همچو اژدهای کُشنده ( سمّی ) بِتاز / مانند شیر زورمند، فریاد قهرآلودی ( خشمگین یا غُرّنده ای ) بزن!
فریاد بزن ، بانگ ده ، هیاهو کن ، سر و صدا کن
بخروش