بگذار

واژه نامه بختیاریکا

بیل ( بهل )

جدول کلمات

هل

پیشنهاد کاربران

هَل یا هِل ، هلیدن ، هشتن ، گذاشتن ، واگذاشتن ،
رهن ، رها کردن
بتا. [ ب ِ ] ( فعل امر ) بگذار. ( شرفنامه منیری ) ( هفت قلزم ) ( فرهنگ رشیدی ) . بگذار. ( اوبهی ) ( از فرهنگ شعوری ) ( غیاث اللغات ) . مخفف شده و اصل آن �بهل تا بود� یعنی بگذار چیز را تا چنین و چنان شود. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) . و آنرا �بل تا� نیز گویند. ( آنندراج ) . در اشتقاق لفظ مذکور اختلاف است ، مؤلف انجمن آرای ناصری در جنوب ایران شنیده است که تا عهد وی هم بتا و بل میگویند. مؤلف رشیدی لفظ مذکور را فعل امر از مصدر بتائیدن بمعنی گذاشتن داند. ( از فرهنگ نظام ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بتا روزگاری برآید برین
کنم پیش هرکس هزار آفرین.
ابوشکور.
بگفتا نه آخر دهان تر کنم
بتا جان شیرینش در سرکنم.
سعدی.
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست.
سعدی.

رها کن
اجازه بده، در اینجا قرار بده
بگذار:
۱ - اجازه بده
۲ - رها کن
۳ - قرار بده
هل
دو تا معنی داره یکی از این معنی اش این است که مثلاً بگذار بیاید و ببیند
یا مثلاً لیوان را بگذار روی میز
اجازه بده

بپرس