بکتغدی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) بزرگزاده .
دانشنامه آزاد فارسی
بَکتُغْدی ( ـ۴۳۱ق)
(بکتغدی به معنی بزرگ زاده؛ متشکل از بک = بزرگ و تغدی = زاده) رئیس غلامان و از صاحب منصبان سلسلۀ غزنوی . در دربار سلطان محمود، و مسعود غزنوی خدمت می کرد و در عهد سلطان محمود عنوان «سالار» داشت و در لشکرکشی های سلطان مسعود به غزنین ، گرگان و آمل همراه او بود و در حین جنگ به تصرف اموال مردم و قتل و غارت آنان پرداخت . وی در دربار سلطان مسعود از نفوذ زیادی برخوردار بود، تا جایی که به نام او خطبه می خواندند و غیر از عنوان سالاری، عنوان حاجبی نیز یافت و مسعود دختر وی را به عقد پسر خود درآورد و، با وجود نارضایتی مردم از او، شاه حکمرانی مرو را به او سپرد. سلطان مسعود، پس از شکست در جنگ دندانقان ، وی را مقصر دانست و او را از منصب خود عزل و اموالش را مصادره و سپس به هند تبعید کرد. او در همان جا درگذشت .
(بکتغدی به معنی بزرگ زاده؛ متشکل از بک = بزرگ و تغدی = زاده) رئیس غلامان و از صاحب منصبان سلسلۀ غزنوی . در دربار سلطان محمود، و مسعود غزنوی خدمت می کرد و در عهد سلطان محمود عنوان «سالار» داشت و در لشکرکشی های سلطان مسعود به غزنین ، گرگان و آمل همراه او بود و در حین جنگ به تصرف اموال مردم و قتل و غارت آنان پرداخت . وی در دربار سلطان مسعود از نفوذ زیادی برخوردار بود، تا جایی که به نام او خطبه می خواندند و غیر از عنوان سالاری، عنوان حاجبی نیز یافت و مسعود دختر وی را به عقد پسر خود درآورد و، با وجود نارضایتی مردم از او، شاه حکمرانی مرو را به او سپرد. سلطان مسعود، پس از شکست در جنگ دندانقان ، وی را مقصر دانست و او را از منصب خود عزل و اموالش را مصادره و سپس به هند تبعید کرد. او در همان جا درگذشت .
wikijoo: بکتغدی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید