بکتر

لغت نامه دهخدا

بکتر. [ ب َ ت َ ] ( اِ ) بگتر. زره و جوشن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بگتر شود.

بکتر. [ ب َ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان. سکنه آن 1100 تن. آب ازچشمه. محصول آنجا غلات ، چوب و توتون. شغل اهالی آن زراعت و مکاری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی از لباس جنگ است و آن مرکب است از آهنی چند که بهم وصل کرده اند و بر روی آن مخمل و زربفت و امثال آن کشیدهاند.
ده از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان ٠ آب از چشمه ٠ محصول : غلات چوب و توتون ٠ شغل زراعت و مکاری ٠

فرهنگ معین

(بَ تَ ) ( اِ. ) زره ، لباس جنگی ساخته شده از آهن و فولاد.

فرهنگ عمید

نوعی جامۀ جنگ که از ورقه های آهن و فولاد ساخته می شده، زره: به سر برنهاده ز زر مغفری / ز پولاد کرده به بر بکتری (ابوشکور: مجمع الفرس: بکتر ).

پیشنهاد کاربران

بپرس