بکامت
لغت نامه دهخدا
بکامة. [ ب َ م َ ] ( ع مص ) بَکْم ْ. گنگ گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). گنگ و کر و کور پیدا شدن. ( منتهی الارب ). و رجوع به بکم شود. || ( اِمص ) گنگی. || بلاهت. || عجز از بیان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || گنگی و کری و کوری مادرزاد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید