بکارت

/bekArat/

مترادف بکارت: دختری، دوشیزگی، عذرت، تازگی

برابر پارسی: دست نخوردگی، دوشیزگی

معنی انگلیسی:
virginity, maidenhood

لغت نامه دهخدا

بکارت. [ ب َ رَ] ( ع اِمص ) دوشیزگی. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به بکارة شود.
- ازاله بکارت کردن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
بحجله خانه ٔغم بکر بود دختر رز
نگاه پرده شکاف منش بکارت برد.
طالب آملی ( از آنندراج ).
- بکارت گرفتن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. ( ناظم الاطباء ). بکارت دختر بردن. افتراع. اعتذار. افتضاض. ( از منتهی الارب ).

بکارة. [ ب َ رَ ] ( ع اِمص ) دوشیزگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). عُذْرَت. ( منتهی الارب ). و رجوع به بکارت شود. || دوشیزه بودن. ( ناظم الاطباء ). دختر بودن.

بکارة. [ ب ِ / ب َ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ بَکر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به بکر شود. || اشتر جوان. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

دوشیزه، دوشیزگی
۱- ( مصدر ) دوشیزه بودن. ۲- ( اسم ) دختری دوشیزگی . ۳- تازگی . یا ازال. بکارت کردن . دوشیزگی دختر را ربودن بیرون آوردن دختر از حالت دختری . یا ازال. بکارت بجبر. بزور در دختری دخول کردن و پرد. دوشیزگی وی را پاره کردن . یا پرد. بکارت . مهر و پرد. دختری و دوشیزگی . یا مهر بکارت . دوشیزگی که همچون کیس. سر بمهر یا درج و یا مکتوب ممهور باشد .

فرهنگ معین

(بِ رَ ) [ ع . بکارة ] ۱ - (مص ل . ) دوشیزه بودن . ۲ - (اِمص . ) دختری . ۳ - تازگی .

فرهنگ عمید

۱. دوشیزه بودن، دوشیزگی.
۲. تازگی، نو بودن.
۳. (اسم ) (زیست شناسی ) = پرده * پردۀ بکارت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته است و از آن در باب های طهارت، نکاح، شهادات، حدود و دیات سخن رفته است.
بکارت از ریشه «ب ـ ک ـ ر» است و بکر در لغت به معنای هر چیز تازه و نو، ابتدا و آغاز هر چیز، هرکار جدید که مانند آن انجام نشده، فرزند نخستین، زن و مردی که با کسی همخوابی نکرده اند و... آمده است.
اقوال مختلف درباره بکر
برخی گفته اند: این ماده در اصل به معنای قرار داشتن در ابتدای یک برنامه یا آغاز جریان یک امر است ؛ چه این جریان منسوب به انسان باشد یا حیوان ، گیاه ، جماد یا زمان، از این رو گفته می شود: زن بکر ، شتر بکر ، درخت بکر ، زمان بکر و بر این اساس در قرآن این ماده گاه در برابر «فارض» به معنای سالمند و قدیمی: «لا فارِضٌ ولا بِکرٌ» ، گاهی در مقابل «ثیّب» به معنای زن شوهر کرده: «ثَیِّبـت و اَبکارا» ، گاه در برابر «عَشیّ» به معنای آخر و پایان روز: «بُکرَةً و عَشّیـا» و گاه در مقابل «اصیل» که معنایی نزدیک به عَشیّ دارد: «بُکرَةً و اَصیلا» به کار رفته است.
بکارت در منابع فقهی
بکارت در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته و درباره مفهوم دقیق آن در موارد کاربردْ اقوال متعددی وجود دارد؛
← دیدگاه اول
...

[ویکی فقه] بکارت (قرآن). بکارت به معنای دوشیزگی، دختری و تازگی است که از واژه «ابکارا» و جمله های مفید معنای آن استفاده شده است.
فیهن قـصرت الطرف لم یطمثهن انس قبلهم ولا جان. «در باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران عشق نمی ورزند و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است». حور مقصورت فی الخیام• لم یطمثهن انس قبلهم ولا جان. «حوریانی که در خیمه های بهشتی مستورند. زنانی که هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه اند)». وفرش مرفوعة• انا انشانـهن انشاء• فجعلنـهن ابکارا• عربا اترابا• لاصحـب الیمین. «و همسرانی گرانقدر، ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم، و همه را بکر قرار داده ایم. همسرانی که به همسرشان عشق می ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند، اینها همه برای اصحاب یمین است».
← دوشیزگی و بکارت
کانهن بیض مکنون. «گوئی (از لطافت و سفیدی) همچون تخم مرغ هایی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است)». این آیه مورد بحث، توصیف دیگری برای همین همسران بهشتی بیان کرده و پاکی و قداست آنها را با این عبارت بیان می کند: بدن آنها از شدت پاکی و ظرافت و سفیدی و صفا همچون تخم مرغ هائی است که نه دست انسان آن را لمس کرده و نه گرد و غباری بر آن نشسته، بلکه در زیر بال و پر مرغ پنهان و پوشیده مانده است! (کانهن بیض مکنون). بیض جمع بیضه به معنی تخم مرغ است (هر نوع مرغ)، و مکنون از ماده کن (بر وزن جن) به معنی پوشیده و مستور است. (بنا بر یک قول، آیه شریفه، زنان بهشتی را تشبیه کرده به درون تخم شترمرغ قبل از اینکه پوستش کنده شود و پیش از اینکه دستی به آن برسد ). (و این کنایه از بکارت آنان است.)
← همسران زیبای بهشتی
الزانیة والزانی فاجلدوا کل وحد منهما مائة جلدة... «زن و مرد زناکار را هر یک، صد تازیانه بزنید، و هرگز در دین خدا رافت (و محبت کاذب) شما را نگیرد اگر به خدا و روز جزا، ایمان دارید، و باید گروهی از مؤمنان مجازات آنها را مشاهده کنند».(حد صد تازیانه، مربوط به زانیانی است که آزاد، بالغ، بکر و غیر محصن باشند. ).
← توبیخ و سرزنش
...

مترادف ها

maidenhead (اسم)
پرده بکارت، بکری، بکارت

virginity (اسم)
بکارت، دوشیزگی، دخترکی، زندگی تجرد

maidenhood (اسم)
بکارت، دوشیزگی، تازگی

پیشنهاد کاربران

nature’s privy seal ( n. ) ( also Dame Nature’s privy seal )
the hymen
مهر خدا. [ م ُ رِ خ ُ ] ( ص مرکب ) کنایه ازباکره . ( آنندراج ) . || ( اِ مرکب ) بکارت .
منسوب به کسانی که هیچ مدل رابطه جنسی نداشتن ( برای هر دو جنس )
نداشتن انواع رابطه جنسی با شخص دیگر
هرکسی که هرنوع عمل جنسی را با فرد دیگر تجربه کند دیگر باکره نیست.
رابطه جنسی انواع مختفی دارد و این اشتباه است که بکارت را تنها به پرده بکارت خیالی نسبت بدهیم.
حتی کسی که رابطه جنسی مقغدی دارد هم بکارت را از دست می دهد و دیگر باکره نیست
چه دختر چه پسر
کسی که عمل جنسی نداشته باشد باکره است
صفتی است که به افرادی نسبت می دهند که تا به حال رابطه جنسی نداشته اند.
بکارت را به کسانی نسبت می دهند که تا به حال رابطه جنسی نداشته اند
بکارت هم منسوب به جنس مونث و هم منسوب به جنس مذکر است.

بپرس