بژوج

لغت نامه دهخدا

بژوج. [ ب َ ] ( مص ) پیدا کردن و به هم رسانیدن. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). پیدا کردن. ( شرفنامه منیری ) ( مجمعالفرس ). اختراع. انکشاف جدید و پیدا کردگی. ( ناظم الاطباء ). همانا پژوه است و مصدر آن پژوهش یعنی پیدا کردن و جویا شدن و پژوهنده یعنی جوینده. و طالب دانش را دانش پژوه و همچنین حکمت پژوه و خردپژوه گویند و پژه به کسر مخفف پژوه است و بر این قیاس می آید در صیغه ها. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس