بژن

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

بژن. [ ب َ ژَ ] ( اِ ) گِل و لای تیره و متعفن باشد که در بن حوضها و جویها بهم رسد. ( برهان ) ( مجمع الفرس ) ( فرهنگ شعوری ) ( اوبهی ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). آن را لای ، لجن ، لژن گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( شعوری ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). خرد. خر. خره. و رجوع به لای شود.

فرهنگ عمید

= لجن

پیشنهاد کاربران

بژن =
درزبان لکی به معنای//به هم بزن , //به کارمی رود .
مشکه بژن =مشک را بهم بزن .
بژن =درزبان لکی به معنای دیگری هم به کارمی رود . وآن هم #بنواز#می باشد .
سازه بژن که تا ایسکه کسه تر نژنویته =
سازی وآهنگی بنواز که تا الان کسی دیگرننواخته باشد.
به ژن
کوردی
به معنای قد وبالا
به ژن ریک:قد و بالا ی زیبا و متناسب
قد و بالا

بپرس