بچگی
/baCCegi/
مترادف بچگی: خردسالی، صباوت، طفولیت، کودکی، نوباوگی
متضاد بچگی: پیری، کهولت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
خردی طفلی .
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) دوران کودکی: از همان بچگی باهوش بود.
۳. بی تجربگی.
۴. (صفت نسبی، منسوب به بچه ) مربوط به بچه.
مترادف ها
بچگی، خردی
بچگی، خردی، کودکی، طفولیت
بچگی، پسر بچگی
بچگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کودکی، خردسالی