بچه ٔ کوی

لغت نامه دهخدا

بچه کوی. [ ب َ چ َ / چ ِ /ب َچ ْ چ َ / چ ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بچه کو.کودکی که از رهگذر برداشته باشند. کوی یافت. لقیط.

فرهنگ فارسی

کوی یافت لقیط .

پیشنهاد کاربران

کوی یافت. ( ن مف مرکب ) طفلی را گویند که بر سر راه انداخته باشند. ( برهان ) . بچه ای که از سر راه بردارند. لقیط. ( ناظم الاطباء ) . یافته کوی. کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و
...
[مشاهده متن کامل]
تربیت کند. بچه سرراهی. ( فرهنگ فارسی معین ) . بچه سرراهی. منبوذ. ابناءالسکک. لقیط. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . || در لغت اسدی آن را مرادف حرام زاده و سند و سنده آورده است ولی معنی اولی آن بچه سرراهی است و آن اعم از سند و غیر سند است. مجازاً، حرام زاده. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . حرام زاده. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس