بچه دار

/baCCedAr/

معنی انگلیسی:
having a child or children, expectant

لغت نامه دهخدا

بچه دار. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] ( نف مرکب ) دارای کودک. دارنده بچه. صاحب بچه. || محافظ و نگهبان بچه. || حامله. آبستن. ( ناظم الاطباء ). زنی که بچه دارد. زن حامله. ( آنندراج ). باردار. حامل :
زهدانکتان بچه بسیار گرفته
پستانکتان شیر بچه دار گرفته.
منوچهری.
ناقه مصیاف ؛ ماده شتر بچه دار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

دارای کودک دارنده بچه .

پیشنهاد کاربران

بچه ناک ؛ دارنده بچه. بچه دار: امرأة مصبیة؛ زن بچه ناک. اصباء؛ بچه ناک شدن زن. ( منتهی الارب ) .

بپرس