( بچه آوردن ) بچه آوردن. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) بچه برآوردن. بچه زادن. ( آنندراج ). بچه کردن. بچه زاییدن : سگ آورد بچه گر هفت هشت ، کس نخورد دو سه به حیله بود در دهی و در کوئی.
امیرخسرو.
پیشنهاد کاربران
بچه بچه میخوام عشقم خودم تو شکمم نگه میداشتمم الان اورده بودم با خنده من بچه میخوام که مامانش تو باشی توروخدا با من ازدواج کن