چرا نه شکر کنم نعمت ترا شب و روز
که از تو اختر من سعد گشت و کار بچم.
شاکر بخاری.
- بچم گرفتن ؛ ترتیب و روش خوش به دست آوردن و منظم و آراسته شدن کار و سرانجام نیک حاصل کردن. ( ناظم الاطباء ). || بامعنی. || ( فعل امر ) امر از چمیدن : بچم کت آهنین بادامفاصل.
منوچهری.
و رجوع به چم و چمیدن شود.