بچراغ رسیدن. [ ب ِ چ َ / چ ِ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) رسیدن بچراغ. به روشنی رسیدن : برخیز که خود را به چراغی برسانیم تا قوت برهم زدن بال و پری هست.میرزا ملک مشرقی.|| کنایه از رسیدن خدمت بزرگی یا به دولتی. ( آنندراج ). کنایه از رسیدن به دولتی باشد یا رسیدن به خدمت دولتمندی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).