بچراغ رسیدن

لغت نامه دهخدا

بچراغ رسیدن. [ ب ِ چ َ / چ ِ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) رسیدن بچراغ. به روشنی رسیدن :
برخیز که خود را به چراغی برسانیم
تا قوت برهم زدن بال و پری هست.
میرزا ملک مشرقی.
|| کنایه از رسیدن خدمت بزرگی یا به دولتی. ( آنندراج ). کنایه از رسیدن به دولتی باشد یا رسیدن به خدمت دولتمندی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

رسیدن بچراغ به روشنی رسیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس