پرهیختن، پرهیزیدن
بپرهیز، به پرهیز. To shun and abstain
خودداری کردن، دوری کردن، خویشتن داری، نگه داری کردن
بپرهیز، به پرهیز. To shun and abstain
خودداری کردن، دوری کردن، خویشتن داری، نگه داری کردن
نگه دار یارب به چشم خودش
بپرهیز از آسیب چشم بدش
دور دار ، نگهداری کن، برکنار دار، حفاظت و پاسداری کن
مواظبت کن
بپرهیز از آسیب چشم بدش
دور دار ، نگهداری کن، برکنار دار، حفاظت و پاسداری کن
مواظبت کن
بپر هیزید
دوری کردن
دوری کن
اجتناب کن
اجتناب کن
دوری کن
اجتناب کن
دوری بجوی
خودداری کردن