ب انتها رسیدن، تمام کردن، خاتمه یافتن، به انتها رسیدن، خاتمه دادن، بپایان رساندن، ختم کردن، پایان یافتن، تمام شدن، بپایان رسیدن، منتج شدن
expire(فعل)
ب انتها رسیدن، سپری شدن، مردن، سرامدن، منقضی شدن، تمام شدن، بپایان رسیدن، دم براوردن
فارسی به عربی
انته
پیشنهاد کاربران
draw to a close/end=to end
به منتها رسیدن ؛ به پایان رسیدن. سپری شدن : چو به منتها رسد گل برود قرار بلبل همه خلق را خبر شد غم دل که می نهفتم. سعدی. - به منتهای چیزی رسیدن ؛ به انجام چیزی رسیدن. ( ناظم الاطباء ) . به پایان آن رسیدن.
( آخر شدن ) آخر شدن. [ خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان رسیدن. برسیدن. سر آمدن. بانجام رسیدن : روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد. حافظ.