ب انتها رسیدن، تمام کردن، خاتمه یافتن، به انتها رسیدن، خاتمه دادن، بپایان رساندن، ختم کردن، پایان یافتن، تمام شدن، بپایان رسیدن، منتج شدن
فسخ کردن، محدود کردن، خاتمه دادن، بپایان رساندن، پایان یافتن، منجر شدن، پایان دادن، منقضی کردن
تحریک کردن، برخورد کردن، بپایان رساندن، از کار انداختن، ناراحت کردن، بهم زدن، ابستن کردن، سردستی اماده کردن
خاتمه دادن، بپایان رساندن، منعقد کردن، نتیجه گرفتن، استنتاج کردن، ختم کردن
انجام دادن، بپایان رساندن، عروسی کردن، به وصال رسیدن
بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن
بپایان رساندن، تا اخر بازی کردن، تا اخر ایستادگی کردن، تا اخر ایفا کردن
بپایان رساندن، باز ایستادن، دست کشیدن از، پایان یافتن