بپا شدن

لغت نامه دهخدا

بپا شدن. [ ب ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بر پا شدن. پا شدن. برخاستن. بر پای شدن. راست ایستاده شدن. ( آنندراج ). راست ایستادن. ( ناظم الاطباء ). || بمجاز، آفریده شدن. مستقر شدن. پدید آمدن. و رجوع به بپای شود.

فرهنگ فارسی

بر پای شدن بر خاستن

پیشنهاد کاربران

بپا شدن ؛ برخاستن. پدید آمدن : خواست شوری بپا شود سواران سوی عامه تاختند و آن شور بنشاندند. ( تاریخ بیهقی ) .

بپرس