دیکشنری
مترجم
بپرس
بوییدنی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
بوییدنی. [ دَ ] ( ص لیاقت ) قابل بوییدن. لایق بوییدن. درخوربوییدن. || مشهوم. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۱. درخور بوییدن.
۲. هرچیز خوش بو که آن را ببویند.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها