بوک

لغت نامه دهخدا

بوک. ( صوت ) بود که و باشد که ، در هنگام تمنا اظهار کنند و در عربی عسی و لعل گویند. ( آنندراج ). مخفف بود که و باشد که ، باشد. کلمه تمنا است و بعربی عسی و لعل گویند. ( برهان ). کلمه تمنا که در مقام آرزو استعمال کنند مانند لیت و لعل در تازی... کلمه بوک و مگر را در تمنا بسیار استعمال می نمایند. ( ناظم الاطباء ). بوکه. بودکه. کلمه تمنی. کاشکی. کاش. ( فرهنگ فارسی معین ) : نقل است که دو بزرگ دین بزیارت او درآمدند هر دو گرسنه بود. با یکدیگر گفتند بوک طعامی بما دهدکه طعام او از جایگاه حلال. ( تذکرة الاولیاء عطار ).
چونکه بر بوک است جمله کارها
کار دین اولی ̍ کز این یابی رها.
مولوی.
تو هم ابن یمین بر این میباش
مگذران عمر خود به بوک و به کاش.
ابن یمین ( از آنندراج ).
|| مگر که کلمه استثنا باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). کلمه استثناء بمعنی مگر. ( ناظم الاطباء ). شاید دیگر. ( غیاث ). کلمه استثناء. مگر . ( فرهنگ فارسی معین ) : عجب در مثال دنیاوی به احتمال خود را در خطر می اندازی که بوک در آخرتی چرا نمی یاری انداخت که بوک. ( کتاب المعارف ). رجوع به بوک و مگر شود. || ( اِ ) امید. ( فرهنگ فارسی معین ).

بوک. ( ع اِ ) آتش گیره. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || جایی یا چاهی که در آن غله پنهان کنند. ( ناظم الاطباء ) :
غله کردی به زیربوک نهان
چون نرانند بوک بر سر تو.
طیان.
|| ترجمه فرض هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). واجب و فرض الهی. ( ناظم الاطباء ).

بوک. ( ع اِ ) در سوریه امروز، مغازه بزرگ را گویند. ( دزی ج 1 ص 129 ).

بوک. [ ب َ ] ( ع مص ) برجستن خر نر بر ماده. || گرد ساختن گلوله گلین را در هر دو کف دست. || فروختن متاع یا خریدن آن را. || کاویدن چشمه را به چوب و مانند آن تا آب برآید. || گائیدن زن را. || مشتبه و شوریده شدن کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). || شوریده شدن رأی قوم پس نیافتن مخرج از آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). || فربه شدن شتر . ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

بوک. [ ب َ ] ( ع اِ ) اول بوک ؛ اول مرتبه یا اول چیزی. یقال : لقیته اول بوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کاشکی، مگر، شاید
( اسم ) نوعی آتشگیره .

فرهنگ معین

(بُ ) (شب جم . ) شاید که ، مگر.

فرهنگ عمید

۱. باشد که: بر بوک ومگر عمر گرامی مگذارید / خود محنت ما جمله ز بوک ومگر آمد (انوری: ۱۴۰ ).
۲. کاشکی: تو هم ابن یمین بر این می باش / مگذران عمر خود به بوک و به کاش (ابن یمین: ۶۰۰ ).
۳. مگر.
۴. شاید.

دانشنامه عمومی

بوک ( به مجاری: Bük ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیهٔ کوسگ واقع شده است. [ ۱] بوک ۲۰٫۸۸ کیلومتر مربع مساحت و ۳٬۵۴۴ نفر جمعیت دارد.
شهرهای ترگبالینت و ایلینگن ( زارلاند ) خواهرخوانده های بوک هستند.
عکس بوکعکس بوکعکس بوکعکس بوک

بوک (استان اشوی داشکسیه). بوک ( به لهستانی: Bełk ) یک منطقهٔ مسکونی در لهستان است که در گمینا ایمیلنو واقع شده است. [ ۱]
عکس بوک (استان اشوی داشکسیه)

بوک (زاهدان). بوک ( زاهدان ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زاهدان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان حرمک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰۹ نفر ( ۳۵خانوار ) بوده است.
عکس بوک (زاهدان)

بوک (لهستان بزرگ تر). بوک ( به لاتین: Buk ) یک شهر و گمینا در لهستان است که در گمینا بوک واقع شده است. [ ۱] بوک ۲٫۹۶ کیلومتر مربع مساحت و ۶٬۱۸۱ نفر جمعیت دارد.
شهرهای سینت - میخیلسخستل و هامبوهرن خواهرخوانده های بوک ( لهستان بزرگ تر ) هستند.
عکس بوک (لهستان بزرگ تر)عکس بوک (لهستان بزرگ تر)عکس بوک (لهستان بزرگ تر)عکس بوک (لهستان بزرگ تر)

بوک (ناحیه پراخاتیتسه). بوک ( به چکی: Buk ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه پراخاتیتسه واقع شده است. [ ۱] بوک ۲۵٫۷۹ کیلومتر مربع مساحت و ۲۸۳ نفر جمعیت دارد و ۸۲۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بوک (ناحیه پراخاتیتسه)

بوک (ناحیه پرروف). بوک ( به چکی: Buk ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه پرروف واقع شده است. [ ۱] بوک ۳٫۷۸ کیلومتر مربع مساحت و ۳۴۶ نفر جمعیت دارد و ۲۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بوک (ناحیه پرروف)عکس بوک (ناحیه پرروف)عکس بوک (ناحیه پرروف)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

چشم داشت
امید
تمنا
انتظار
داعی هر پیشه اومیدست و بوک
گرچه گردنشان ز کوشش شد چو دوک
بامدادان چون سوی دکان رود
بر امید و بوک روزی می دود
بوک روزی نبودت چون می روی
خوف حرمان هست تو چونی قوی
✏ �مولانا�
شاید که
بود که
مگر که
انگار که
بوک، استادی رهاند مر تو را
وز خطر بیرون کشاند مر تو را
✏ �مولانا�
واژه بوک
معادل ابجد 28
تعداد حروف 3
تلفظ buk
ترکیب ( شبه جمله ) [مخففِ بُوَد که و بو که] [قدیمی]
مختصات ( بُ ) ( شب جم . )
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه بو
معادل ابجد 8
...
[مشاهده متن کامل]

تعداد حروف 2
تلفظ bu
نقش دستوری اسم
ترکیب ( فعل ) [مخففِ بُوَد] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی bu
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه بود
معادل ابجد 12
تعداد حروف 3
تلفظ bovad
نقش دستوری اسم
ترکیب ( فعل سوم شخص مفرد از مصدر بودن )
مختصات ( مص مر. ) 1 - وجود. 2 - هستی ، سرمایه . بو دادن ( دَ ) ( مص ل . )
آواشناسی bud
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه بوک از ریشه ی واژه ی فارسی بود و بو است و خود واژه بو و بود از ریشه ی بودن هستند
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه بودن
معادل ابجد 62
تعداد حروف 4
تلفظ budan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: būtan] ‹بُدَن›
مختصات ( دَ ) [ په . ] ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
منبع عکس. فرهنگ فارسی عمید

بوکبوکبوک
بوک ( به لهستانی: Buk ) یک روستا در لهستان است که در گمینا دوبرا ( شهرستان پلیس ) واقع شده است. بوک ۲۵۰ نفر جمعیت دارد.
بوک
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/بوک_(شهرستان_پلیس)
مولانا می گوید:
بنشسته ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ
"بوک" در اینجا یعنی "باشد که"
فریدون فرهمند
کاش ، آرزو کردن
بوک دهان بسته پر هوا یا پر آب اصلا خود دهان را هم در خراسان بوک می گویند ولی پوک بوده تعنی د۷ان تو خالی مثلا میگویند بوکت را باد کن یا بوکت را پر آب کن و بروی فلانی بریز بوکت را پر باد کن و در آتش بدم و یا در سرنا بدم تا صدایش درآید
بوک در کوردی دو معنا دارد
1. عروسک
2. عروس
بود ، باشد ، امید ، شاید
کاربردش به عنوان قید در جملات رایج است.
بوک
بوک ( به مجاری: B�k ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در Kőszeg District واقع شده است. بوک ۲۰٫۸۸ کیلومتر مربع مساحت و ۳٬۵۴۴ نفر جمعیت دارد.
صدای پرنده ی شب
امیدوار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس