بوژ
لغت نامه دهخدا
بوژ. [ ب َ ] ( اِ ) گرداب. ( برهان ) ( آنندراج ) ( مجمع الفرس ) ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بوژ آباد قریه ای است در بخش میان جلگه شهر عشق آبادنرسیده به روستای فدیشه نه قدیشه
بوژ یعنی بگوکه بخاطر تداخل زبان عربی به بوش تبدیل شده.
بوژان احتمالا معنی سخنوران یا گویندگان است
بوژان احتمالا معنی سخنوران یا گویندگان است