لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
قنداق و هر کلمه ایی آخرش آق یا آغ باشد . تورکی است در زبان فارسی ( قاف، غین ) وجود ندارد ) مثل ساریمساق. باجناق ( باجناق ) قشلاق. ییلاق. بارساق. قورساق. شلاق ( شال لاق ) . . . . . . . داغ. باغ. زاغ. یاغ.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بولاغ. الاغ. کلاغ. سراغ. چراغ. . . . . . . . الین ده شال لاق ویرما سن الله. . اومودوم سن سن پناهیم الله
اوتره اسم این گیاهه، او در فارسی پهلوی یعنی آب ، هم اکنون هم در بسیاری از گویش های فارسی از لفظ او به جای آب استفاده میشود ، این گیاه داخل آب چشمه های شیرین میروید. بهتره از واژه اوتره به جای بولاغ اوتی استفاده کنیم . *فارسی را پاس داریم. *
" بولاغ" به ترکی یعنی چشمه و " اُت" یعنی علف یا گیاه حرف" ی" پسوند تعلق یا نسبت میباشد یعنی کلمه اُت را به بولاغ متعلق میکند .
" بولاغ اُتی" یعنی علف چشمه یا گیاه چشمه دلیل آنهم اینست که این گیاه فقط در کنار آب چشمه های آب شیرین رشد میکند و نه در کنار رودخانه ها و نه کنار باتلاقها ونه دریاها و دریاچه ها ونه هیچ منبع آبی دیگر رشد نمیکند . فقط و فقط در کنار آب چشمه ها رشد میکند.
... [مشاهده متن کامل]
" بولاغ اُتی" یعنی علف چشمه یا گیاه چشمه دلیل آنهم اینست که این گیاه فقط در کنار آب چشمه های آب شیرین رشد میکند و نه در کنار رودخانه ها و نه کنار باتلاقها ونه دریاها و دریاچه ها ونه هیچ منبع آبی دیگر رشد نمیکند . فقط و فقط در کنار آب چشمه ها رشد میکند.
... [مشاهده متن کامل]