بوقلمونی. [ ق َ ل َ ] ( ص نسبی ) رنگارنگ. مختلف اللون. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) : خوبتر از بوقلمون یافتم بوقلمونیها در نوبهار.منوچهری. || ( حامص ) حالت و چگونگی بوقلمون. رنگارنگی : کاین نمط از چرخ فزونی کندبا قلمم بوقلمونی کند.نظامی.