بوغاز

لغت نامه دهخدا

بوغاز. ( اِ ) بغاز. ( فرهنگ فارسی معین ). مأخوذ از ترکی. به اصطلاح جغرافیایی بازوئی از دریا را گویند که واقع شده است مابین دو زمین و مرتبط میکند دو دریا را بهم. ( ناظم الاطباء ). گلوگاه. مضیق. ج ، بواغیز. ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بغاز شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمت آب باریکی که دو دریا را بهم متصل میکند و یا دو خشکی را از هم جدا مینماید مانند بغاز بسفر و بغاز دارد انل که اولی دریایی اسود را بدریای اژه ( بحر الجزایر ) متصل مینماید و آن هر دو آسیا را از اروپا جدا میکنند باب تنگه.

فرهنگ معین

[ ع . ] ( اِ. ) تنگه ، باب ، بغز هم گویند. ج . بواغیز.

فرهنگ عمید

= بُغاز

پیشنهاد کاربران

بوغاز ( بُغاز ) در تورکی=== تنگه و گلوگاه
در تورکی به گلو و تنگه بوغاز میگویند.
بوغاز===== تورکی======تنگه ، گردن
بوغاز در زبان ترکی به گلو گفته می شود و در اصطلاح به تنگه که دو دریا را به هم مرتبط می سازد بوغاز گفته می شود.

بپرس