بوصاء. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) زن کلان سرین. || بازیی است. و آن چنان است که چوبی را که یک طرف آن آتش گرفته باشد بر سر بگردانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : لعب الصبیان البوصاءَ یاهذا. ( اقرب الموارد ).