از بوسه گاه خوبان شکّرشکار باش
تا پیشگاه باشی و اقبال پیشکار.
سوزنی.
یاد او خورده است خاقانی از آنک بوسه گاهش دست خمارآمده ست.
خاقانی.
جسم تو کو بوسه گاه خلق بودچون شود در خانه کور و کبود.
مولوی.
رگ دست ترا کز رشته جان است نازکترطبیب بی مروت بوسه گاه نیشتر کرده.
امیرخسرو( از آنندراج ).
- بوسه گاه شناس ؛ شناسنده جای بوسه : جدا نمیشود از پیش لعل میگونش
چه بوسه گاه شناس است حال موزونش.
صائب ( از آنندراج ).