بوسه جای.[ س َ / س ِ ] ( اِ مرکب ) جایی که بر آن بوسه دهند. ( آنندراج ). لبها. ( ناظم الاطباء ). بوسه گاه : زغیرت دو لب من دو دیده خون گردید چو آستانه تو بوسه جای خویش کنم.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
زهره دیداری که آتش عشق او آب حیات جانها بود و خاک درگاه او بوسه جای دلها. ( سندبادنامه ).