بوزقورد

پیشنهاد کاربران

شرح تاریخ در شرفنامه مهروی
من یک تورک آذربایجانی هستم و متاسفم که بعضی ها فریب پان ترکها را خورده و بؤز فورد را میچسبند ، فقط یک نادان میتواند نسب آبا و اجدادش را یک حیوان وحشی و بدون شعوری مانند گرگ برساند و افتخار هم بکند و خود را مایه ریشخند برنامه ریزان و پدید آورندگان بؤز فورد قرار بدهد.
بنده تورک آذربایجانی هستم و خوشحالم از اینکه از نسل حیوانات نیستیم ، درسته بعضی ها فریب پان ترکها را خورده اند ، اما کاش بدانند فقط یک نادان نسب آباو اجداد خود را به حیوانی وحشی مانند گرگ میرساند و تازه خیلی هم ادعایشان هم میشود.
بیشرفلر. اوتانین
قورد در ترکی به گرگ گفته می شود
افسانه بوزقورد
افسانه "بوزقورد"یا "گرگ خاکستری" از افسانه های کهن تورکان است و ریشه هزار و پانصد ساله دارد این افسانه در حدود یکصدو نود و یک سال بعنوان ایدئولوژی رسمی امپراطوری "گؤک تورک" یا "تورکان آسمانی" بود و از دریای چین تا دریای سیاه بشکل های گوناگون سینه به سینه نقل می شد و توسط پیکرتراشان بصورت تندیس های مختلف تراشیده و در شهرهای مختلف نصب می گردید . بر اساس این افسانه روزی دشمنان به سرزمین تورکان حمله کرده و تورکان در مقام دفاع تا آخرین نفر شجاعانه جنگیده و کشته می شوند . آخرین بازمانده زخمی این جنگ مهیب پسرکی بود که توسط گرگی از مهلکه نجات داده می شود . طبق افسانه بر روی زمین غیر از آن پسرک تورکی نمانده بود . پس از چندی “نسل جدید تورک” از وصلت پسرک تورک با گرگ پا به عرصه وجود می نهد و در نسل های بعدی آنها عاقبت امپراطوری عظیم "گؤک تورک" یا “تورکان آسمانی” ( ترکهای آبی ) را از دریای چین تا دریای سیاه بنا می نهند .
...
[مشاهده متن کامل]

برای مستند کردن افسانه، نظریات "تونگ تین" دائره المعارف و سالنامه نویس مشهور چین را که در سال 801 یعنی حدود یک قرن پیش از اسلام می زیست در اینجا می آورم . "تونگ تین" در بین دائره المعارف 199 جلدی خود، جلد 197 را به تاریخ و منشاء اقوام ترک اختصاص داده و بطور مفصل از آداب و رسوم ترکان آسمانی بحث می کند . اینجانب به خوانندگان محترم برای اولین بار در تاریخ ادبیات، متن ترجمه شده چینی به استانبولی را به فارسی ترجمه کرده و در اختیار محققین قرار می دهم .
بر طبق نوشته تونگ تین سرزمین آنان ( قبایل تورکان آسمانی ) توسط همسایه بالای ( hsi - hai ) دریاچه ایستی گؤل در آسیای میانه نابود شد . زن و مرد و کوچک و بزرگ همگی قتل عام شدند و تنها فرزند ده ساله از آنان باقی ماند . بخاطر خردسالی نخواستند او را بکشند ولی دست و پاهایش را قطع کرده و به مرداب بزرگی انداختند . ماده گرگی در آنجا به پسرک گوشت می آورد و مانع مرگ او می شد . بعد از مدتی پسرک با گرگ وصلت کرده و گرگ حامله می گردد . گرگ تا دریای مغرب می رود . در آنجا کوهی بود . بر فراز کوه می ایستد . این کوه در شمال غربی سرزمین کائو چونیک ( تورفان کوچو در ترکستان فعلی چین ) بود . در آنجا غاری بود . در آنطرف غار ( در بین کوههای محصور ) سرزمین سرسبز وجود داشت، مساحت این سرزمین بیش از 200 لی حدود 200 میل بود . گرگ در اینجا ده فرزند پسر زائید، آنها بعد از بزرگ شدن در خارج منطقه سکونت خود ازدواج کرده و زنانشان حامله می شدند . این فرزندان قبایلی را بوجود آوردند که بزودی ازدیاد نسل کرده زیاد شدند . بعد از اینکه چند صد عائله شدند در حالیکه چند نسلی از آنها گذشته بود از درون غار بیرون آمدند و به ژوان - ژوان ها پیوستند .
در منابع دیگر از " غار" به منطقه محصور در بین کوههای سربه فلک کشیده با نام "ارکنکون" نام برده می شود که ترکان بعد از چندین نسل ازدیاد چون نمی توانستند از منطقه محصور سر به فلک کشیده خارج شوند به راهنمایی آهنگری که گفته بود این کوهها دارای سنگ آهن است از مقادیر متنابهی پوست حیوانات دم و کوره آهنگری ساخته و با زدن تونلی از میان کوهها خارج گردیده و آنروز چون مصادف با اول ماه حمل ( فروردین ) بود آنرا "عید ارکنکون" یا نوروز نامیدند که برای اولین بار دوباره ترکان به صحنه جهانی پای نهاده و به راهنمایی "بوز قورد" این بار از بین کوههای سر به فلک کشیده ی خارج از ارکنکون که گم شده و می رفتند که دوباره نابود شوند با صدای زوزه گرگ به سوی او جلب شده و با راهنمایی گرگ از مهلکه دوباره نجات می یابند . بعدها این "بوزقورد" در شکل "گؤک بؤری" ( گرگ آسمانی ) نیز در زمانی که اوغوزخان می خواست به فتح جهان اقدام کند با ستون نور آبی رنگ بر چادر او وارد شده می گوید اگر می خواهی در جنگ پیروز شوی هر وقت من پیش رفتم پیشروی کن و هرجا من ایستادم بایست . از آنروز "بوزقورد" پیشاهنگ جنگ ترکان می شود و با حمله او به دشمنان فتح و ظفر نصیب ترکان می شود .
آنچه از افسانه های فوق الذکر استنباط می شود این است که در طی قرون و اعصار گذشته "بوزقورد" ( گرگ خاکستری ) بعنوان سمبل الهی نگه دار ترکان و راهنمای آنان تلقی گردیده و در مواردی که می خواستند از یک ترک اصیل و با غیرت و خالص تمثیلی ارایه نمایند او را به بوزقورد تشبیه می کردند . در نظرترکان بوزقورد فرشته ای از فرشتگان الهی بود که جهت پایندگی نسل ترکان بشکل بوزقورد بر ترکان ظاهر شده بود . به نظر می رسد بعدها بوزقورد یک درجه ارتشی گردیده و به کسانیکه در راه بنای ملت ترک فداکاریهای شایان می کردند عطا می شد .
البته غیر از درجه بوزقورد یا مخفف آن "قورد" یک درجه بزرگتری نیز در میان درجات نظامی و اداری ترکان باستان دیده می شود که از همین واژه قورد گرفته شده و آن "آلپاگوت" است . این واژه بشکل های مختلف از قبیل آلپاغوت و آلپاقوت نیز بکار رفته و در ترکی جغتایی معنی " انسان اصیل " را می دهد .
احتمال دارد این واژه مرکب از دو جزء "آلپ" به معنی بزرگ و سترگ و قهرمان و پهلوان و " قورد " به معنی گرگ باشد . این لقب تنها مختص کسانی بود که دوره های مختلف به اصطلاح کماندویی و رنجری وچریکی و دگریلا یی امروزه را با موفقیت گذرانیده و در شکل عملی به رزمندگانی اطلاق می گردید که به تنهایی به لشکریان دشمن حمله کرده، بدون اینکه دستگیر شوند از میان آنان خارج می شدند.
واژه قورد بعنوان صفت جانشین موصوف از زبان ترکی وارد زبان فارسی گردیده و در ادبیات فارسی بصورت" گرد" و جمع آن "گردان" بکار رفته است . فردوسی در شاهنامه می گوید:
گردان دو صد با درفشی چو باد
همیدون به گرگین میلاد داد
در ادبیات فارسی به کسانیکه می توانستند در جنگ گردی ( قوردی ) را دستگیر نمایند لقب "گردگیر" ( قوردگیر ) می دادند . فردوسی در مورد پهلوانان گردگیر در بعضی از اشعارش سروده :
چنین گفت کاین مرد جنگی به تیر
سوار کمند افکن و گردگیر
***
دلیر است و اسب افکن و گ . . .

بپرس