بورکه

لغت نامه دهخدا

بورکه. [ رَ ک َ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران که تقریباً یکصدوپنجاه خانوار میشوند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 58 ). رجوع به ببرک شود.

دانشنامه آزاد فارسی

نوعی عبای نمدینِ تمام قد با شانه هایی پهن، مرسوم در داغستان. این پوشش، بیش از ۱۰۰۰سال جامۀ همه کارۀ سنتی مردم این سرزمین بوده و چون نیم تنه، پتوی خواب و حتی سرپناه موقت در هوای بد و نامناسب به کار رفته است. شبانان قفقازی نیز آن را می پوشند. مردم بورکۀ سفید را فقط در جشن ها و بورکۀ سیاه را تقریباً همه جا و همیشه به تن می کنند. قرارگرفتن زیر بورکه با کسی دیگر و نیز هدیه گرفتن آن، نشان از پیوند خویشاوندی و حمایت از یکدیگر دارد. در منازعات تن به تن، دو حریف روی دو بورکه می ایستادند و می جنگیدند، و بیرون رفتن از آن، نشانۀ باختنِ مبارزه به حریف بود. از بورکۀ سیاه برای گستردن آن روی مرده و حمل نعش تا گورستان نیز استفاده می کنند.

پیشنهاد کاربران

بورَکَه
به لری حالتیه ک از شدت کتک خوردن داد میزنه شخص و گریه میکنه
( مثل وقتی ک والدین بچشونو با بی رحمی میزنن بچه گریه میکنه )
کلمه ایست بزبان کردی به معنای کاشت زمین های بایر و بدون اب

بپرس