بودی

لغت نامه دهخدا

بودی. ( حامص ) وجود و هستی و حقیقت. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).

بودی. ( اِ ) بودنه : السلوی ؛ بودی بریان کرده.( ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بودنه السلوی بودی بریان کرده

پیشنهاد کاربران

بودی:زندگانی. حیات وجود. هستی.
نمونه:بودی به بود تو یافته اند. ( کلیدر ج۷ص۲۱۳۶ )
محمد جعفر نقوی
Buddhi با تلفظ بودهی که ریشه در نام بودا Buddah دارد از دیدگاه پیروان بودا حالتی است که فرد انسانی در آن به روشنائی و بیداری یا برترین سطح آگاهی می رسد و پیروان بودا معتقدند که خود بودا به آن حالت روشنائی
...
[مشاهده متن کامل]
یا اشراق صعود یافته است. اما این لقب در اصل و ریشه به شکل : Buddahi بوده است با تلفظ بود دهی . و در اصل و ریشه به معنای ده جنبه ای یا ده بُعدی بودن هستی و وجود انسان بوده و به محتوای دانش رمزی فراباستانی تعلق داشته است. سانسکریت در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل " زان سِکری ت " به معنای دانش رمزی یا علم محرمانه بوده است. بعید به نظر می رسد که خود بودا و شاگردان هم عصر و مستقیم و پیروان بعدی وی در سطح دالائی لاما تاکنون به معنای نام بودا به شکل " بود ده " و حالت بیداری تحت عنوان بودهی به شکل " بود دهی " دست یافته بوده باشند. در همین رابطه یکی از نام زرتشت به شکل " سر ده ست " بوده که هم معنا با نام بودا به شکل " بود ده " می باشد. سر ده ست ، یعنی هرفرد انسانی در آفرینش آغازین یا بنیادین به شکل یک خانواده ده عضوی خودی و بنیادی آفریده شده است مشتمل بر پنج مرد و پنج زن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی و بطور همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. و هر خانوده در قالب پنج زوج خودی و بنیادی در سرای پنتاگونی یا پنج وجهی ملکوتی خاص و ویژه خویش سکونت داشته در زیر سقف یک آسمان بزرگ و روی یک کره زمین در مرکز آن به اندازه کهکشان راه شیری و سقف آن در کلیه جهات پر از نقش و نگار.

در ترکی baبا ( بار bar ) بو ( بُ ) bo ( بور یا بُر bor ) =هست، بُوَد، هستی، وجود، و. . .
ol ba اُل با ( ترکمنی ) ، u bo او بُ ( ازبکی ) = او هست، او وجود دارد، و. . .
کلمۀ بو bu= این - bu ba بوبا= این هست، این وجود دارد، و. .
...
[مشاهده متن کامل]

. budyبودی=این بود، بودی، بود، وجود داشت، و. . .
bu yerde budy بو یرده بودی= در این جا این بود ( وجود داشت، بود ) – ol yerde hem budy اُل یرده هِم بودی= در آنجا هم این بود ( وجود داشت، بود )
��de budy اُویده بودی= در خانه این بود، در خانه بود -
ol adam budy اُل آدام بودی= آن مرد این بود
gelen adam budy گِلِن آدام بودی= این مردی بود که آمد، آن مردی که آمد این بود

بپرس