بودگاه


معنی انگلیسی:
housing, locale, locality, location, site, situation, station

فرهنگستان زبان و ادب

{gauge} [حمل ونقل دریایی] موقعیت یک شناور نسبت به شناور دیگر
{point of presence, pop} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] هریک از نقاط دسترسی به اینترنت

مترادف ها

abode (اسم)
منزل، مسکن، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر

فارسی به عربی

مسکن

پیشنهاد کاربران

:مأوا. اقامتگاه. سکونتگاه.
نمونه: مصلحت در این که حاجی سلطانخرد خرسفی، خانمان وبودگاه خود را واگذارد وبرود. ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۶۰ )

بپرس