ور نهند: به طرفی بگذارند ، کنار بزنند ، پس بزنند، رد کنند
مثال:
ذات ، مگر چیست ، بادش مهم
هر که نکو ذات ، یادش مهم
انکه بوَد ذات بد او ور نهند
بربه ورى، روبه ورى و ذاتش مهم
شاعر احد دهدست
بادش : همیشه بوده . اینگونه بوده ، هستش ، بوده
مثال:
ذات ، مگر چیست ، بادش مهم
هر که نکو ذات ، یادش مهم
انکه بوَد ذات بد او ور نهند
بربه ورى، روبه ورى و ذاتش مهم
شاعر احد دهدست
بادش : همیشه بوده . اینگونه بوده ، هستش ، بوده
بُوَدَم :داشته باشم ، مرا باشد ،
مثال : بُوَدَم مزرعه اى ، دو سه هکتارى بس
مثال : بُوَدَم مزرعه اى ، دو سه هکتارى بس
من بودم ؛ گذشته